- باز نمودن
- نشان دادن ارائه کردن، بیان کردن شرح دادن
معنی باز نمودن - جستجوی لغت در جدول جو
- باز نمودن ((نِ دَ))
- گفتن، شرح دادن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
نشان داده ارائه شده
اعلام
دوباره نشان دادن
وانمود کردن، نشان دادن، دوباره نشان دادن، شرح دادن، بیان کردن
استادن، قیام کردن
پاسخ گفتن، جواب دادن
ارائه طریق، دلالت، نشان دادن راه
نهادن، گذاشتن، برجا گذاشتن، قرار دادن چیزی در جایی
نشان دادن کاری ارائه عملی، کار کردن بعملی پرداختن
برگشتن، رجعت کردن، بازآوردن، تجدید کردن، برگرداندن
دوباره آمدن، برگشتن، به جای خود برگشتن، برای مثال اگر آن طایر قدسی ز درم بازآید / عمر بگذشته به پیرانه سرم بازآید (حافظ - ۴۸۰)
توضیح